داستانک و اشعار نو و مینیمال
داستانک و اشعار نو و مینیمال

داستانک و اشعار نو و مینیمال

داستان نامه

خط چشم ماه

خبری نیست ز خواب
تنها در کنج حیاط
چشمم را دوخته ام بر ماه تاب
کامل است امشب او
نقره می افشاند
گشته است کعبه ی ابرها امشب
زده اند حلقه به دورش ابرها
و گهی ابری با شیطنتی
می کشد دستی بر رخسار ماه
و می گریزد زودی
و با ابراهای دگر
می روند از یک راه.
می خرامد تنها
می رود کنج سما
و در خلوت خود
با آیینه ی کوچکی
و قلمی در دستش
می نگرد خود را
و می کشد خطی
به دور چشمش!

 

کوهیار رشیدی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.