ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
در باغکی زیبا
کلبه ای جوان
بی پنجره
بی چشم
کنار تنگ دره
پای کوه
آب پایین می خرامد آرام
و صدای پایش زیباست
شب است
پتو می اندازم
گوش، خود را می سپارد به صدای آب
جیرجیرک می خواند
چله ی تابستان است
!و هوا خسته و سرد
پتو مرا محکم در بغل گرفته است!
و من خودم را
خواب هجوم می آورد به من
وحشیانه!
و یکباره از پایم می اندازد
باز صدای آب و سیلی سرد هوا بر صورتم
چشم می گشایم
در اندک زمانی تاریکی گریخته است
دیده می چرخانم
قله ی کوه طلاست
برگان درخت در رقص
و آنطرف دره
پیرمردی با بیل
می برد آب را در پای درخت.